به گزارش خبرنگار مرآت، همان ابتدا که تصویر را دیدم، نام آقای عزیزالدین در ذهنم نقش بست! دعوتش کردیم برای گفتگو به بهانه یک عکس؛ بیتکلف پذیرفت و بیتعارف پای گفتگو نشست. اواسط گفتگو به این فکر میکردم که امثال او چه رنجی میکشند با دیدن شهری که رفته رفته هویتش را میبازد! مثل یک دایرهالمعارف زنده، تصویر را نگاه میکرد و تاریخ شهر در ذهنش جان میگرفت و بر زبانش جاری میشد. همه آنچه که در ادامه میخوانید سخنان آقای عزیزالدین، «مدیر موزه امیر» است. ما برای راحتی شما، بخشهایی از تصویر را تقطیع کردهایم و در این مطلب به نمایش گذاشتهایم. ضمنا یک پادکست کوتاه هم از سخنان آقای عزیزالدین تهیه شده است که آن را هم میتوانید از اینجا دانلود کنید. این تصاویر قدیمی را تماشا کنید، صوت را بشنوید، متن را بخوانید و لذت ببرید!
تصویری که مشاهده میکنید، مربوط به سال 1335 است و سازمان نقشهبرداری کشور آن را تهیه کرده است. از این سال عکسبرداری هوایی از کل کشور آغاز شد که این امر تا کنون نیز در بازههای دهساله انجام میشود. میدان مشاهیر و عمارت باغ امیر را میتوانید در بالای عکس مشاهده کنید. باغ کارخانه نیز در تصویر قابل مشاهده است که در روبروی شورای شهر فعلی، یعنی حدفاصل خیابانهای فردوسی و جم امتداد داشته است.
اجاره جبریِ عمارت فامیلی توسط روسها!
جالب است بدانید آقایان نجمالدین و کمال، از کارگران کارخانه، با لولهکشی، بخار دستگاههای کارخانه ریسندگی را به این باغ هدایت میکردند تا از یخزدگی درختان در زمستان جلوگیری کنند. نکته جالب دیگر این که پس از جنگ جهانی، روسها باغ فامیلی را به جبر از آقای فامیلی اجاره میکنند و در آن ساکن میشوند! آنها برای خوراکشان با خود خوک به سمنان آورده بودند که آنها را در باغ متصل به بنا نگهداری میکردند!
درباره وجه تسمیه «خانه امیر» هم لازم به ذکر است که امیراعظم، حاکم سمنان، که طی قائلهای در دامغان در سال 1299 کشته میشود، ساکن «خانه امیر» بوده و این خانه به همین اعتبار «امیر» نام گرفته است.
ماجرای دیدار احمد قوام با میرزا آقا فامیلی
در سال 1300 و پس از عزل «احمد قوام»، کلنل محمدتقیخان پسیان، مأمور میشود که او را بازداشت و با درشکه از مشهد به تهران بیاورد. در مسیر، آقای فامیلی، صاحب عمارت فامیلی از آنها پذیرایی میکند. پانزدهسال بعد، قوام بار دیگر نخستوزیر میشود! روزی، برای دیدار با خانوادهاش، عزم مشهد میکند. به سمنان که میرسد میگوید برویم نزد پیرمردی که چندسال پیش از ما پذیرایی کرد.
او در این دیدار به آقای فامیلی میگوید از ما چه میخواهی؟ آقای فامیلی هم میگوید باغ امیراعظم پس از کشته شدنش، بیصاحب مانده است؛ آن را به من بفروشید. قوام رئیس ثبت سمنان را فرامیخواند و باغ را با 10 هزار تومان به آقای فامیلی میفروشد.
پاساژ سعدی، جانشین گاراژ کاشفی
در سمت شمالغربی تصویر، میدان سعدی و گاراژ باربری آقای کاشفی دیده میشود؛ گاراژی که اکنون به جایش پاساژ سعدی ساخته شده است. دیوارهای این گاراژ با فرش تزیین شده بود.
پارچههای متبرک زنان سمنانی
به یک نکته هم باید در پرانتز اشاره کنم. در گذشته بسیاری از خانمها وقتی پارچه میخریدند، آن را نمیدوختند. تا جشن نیمه شعبان صبر میکردند، آن را مثل پرچم در بازار سمنان نصب میکردند و پس از مراسم نیمه شعبان آن را میدوختند تا متبرک شده باشد.
کاروانسرای شمالشرق میدان سعدی کجاست؟!
کمی جلوتر از میدان سعدی نیز یک کاروانسرا(باربری سعادت) وجود داشت که در عکس دیده میشود. این کاروانسرا از ابتدای خانهزرِ فعلی تا قالیفروشی امتداد داشت. بنای کاروانسرا خشتی بود.
برج کارخانه سمنان یا برج بیگبین انگلستان؟!
به محدوده چهارراه صاحب که در تصویر قابل مشاهده است، سُنگَرَه میگفتند. بیمارستان تدین و امامزاده علیبنجعفر(ع) را هم میتوانید در تصویر مشاهده کنید. پیرامون بیمارستان تدین تماما باغ بود. بنای بیمارستان تدین را آلمانیها ساخته بودند. معماری برخی از ابنیه در سمنان از بناهای غربی الهام گرفته شده است؛ از جمله برج کارخانه سمنان که بسیار شبیه به برج بیگبین انگلستان است.
استخر باغ فیض؛ پایگاه اصلی روسها در سمنان!
استخر باغ فیض و باغ روبروی آن(که اکنون به پارک تبدیل شده) را نیز میتوان در تصویر مشاهده کرد. به این منطقه، اعتضادیه گفته میشد. در سمنان دو منطقه به این نام خوانده میشد که منطقه دوم، جنوب راهآهن بود. استخر باغ فیض از تاریخیترین استخرهای سمنان است که متأسفانه شهرداری به آن اهمیت نمیدهد. پایگاه رسمی روسها همینجا بوده است.
این مکان پاتوق تودهایها هم بوده است! جالب است بدانید که سمنان به لحاظ مسائل سیاسی، از جمله شاخصترین شهرهای کشور بوده است.
بزرگترین اجتماع کارگری سال 25 در سمنان اتفاق افتاد
در سال 1320، حدود 1200 کارگر در کارخانه ریسمانریسی سمنان کار میکردند که 800 نفر از آنان تودهای بودند! البته تودهای نه به معنای بیخدا؛ آنها نماز میخواندند و سینه هم میزدند! در شهریورماه سال 1325، بزرگترین اجتماع کارگری در سمنان اتفاق میافتد. کارگران سمنانی، به کارگران زغالسنگ و راهآهن شمال خبر میدهند که قرار است اعتراض کنند و آنها را هم به سمنان فرامیخوانند.
وقتی مردم، فرماندار سمنان را اخراج کردند!
کارگران شمال هم با قطار به سمنان میآیند. آنها از راهآهن به سمت فرمانداری سمنان(کمی بالاتر از میدان امام فعلی) میآیند؛ جلوی فرمانداری تجمع میکنند و فرماندار را مجبور میکنند که استعفایش را بنویسد و تحویلشان بدهد! آنها فرماندار را به راهآهن میبرند، او را سوار قطار میکنند، به گرمسار میبرند و از آنجا او را تا بندر گز میبرند تا اثری از او در سمنان نماند!
کدام نهادها جای باغها را گرفتند؟
از میدان امام(ره) تا چهارراه صاحب تماما باغ بوده است و سازههای فعلی از جمله کتابخانه عمومی و سالن مطهری همه به جای این باغها نشستهاند.
محدوده میدان امام، تماما گورستان بود
میدان امام(ره) و قبرستان سنادره را هم میتوانید در تصویر مشاهده کنید. در سمنان چند قبرستان وجود داشته است. اولین قبرستان در میدان امام(ره) کنونی واقع شده بود. از میدان امام تا مسافرخانه شاهپسند تماما قبرستان بود. غسالخانه در نبش هتل صداقت فعلی واقع شده بود. خیابان امام هم وجود نداشت؛ بلکه کوچهبازار بود. مردگان را از غسالخانه به سمت بازار مسگرها که آن را به نام بازار مردهها میشناسیم میبردند.
چرا بخشی از بازار را «بازار مردهها» میخوانیم؟
وقتی مردگان را از بازار مردهها عبور میدادند، مسگرها به جای آن که دست از کار بکشند، شروع میکردند به کوبیدن بر ظروف مسی؛ تا اگر احتمالا فرد زنده باشد، به هوش بیاید! مسگرها آنقدر بر مسها میکوبیدند تا مرده از بازار خارج شود و به همین خاطر به این بازار، بازار مردهها میگویند.
سال 1345 و احداث میدان امام
پدربزرگ من بنا بود و گاهی که برخی قبرها را در امامزاده علیبنجعفر(ع) مرمت میکردند، استخوانهایی میدیدیم که در گوشهای از قبر جمع شده است. گمان میرود که این به اصطلاح مردگان، بر اثر سکته یا... از هوش میرفتند، گمان مرگ آنها میرفت و آنها را دفن میکردند؛ اما در قبر زنده میشدند! نکته دیگر آن که در سال 1345، در محل قبرستان، میدان احداث کردند و قبرستان جدیدی در سنادره ایجاد کردند.
دستنخوردهترین قبرستان سمنان کجاست؟
افرادی که تمکن مالی داشتند نیز مردگان خود را در امامزاده علیبنجعفر(ع) دفن میکردند. مردم شرق شهر، مردگان خود را در قبرستان عمرقدم دفن میکردند. یک قبرستان دیگر در محدوده پیرنجمالدین وجود داشت که در سال 1346 به دستور شهردار وقت تخریب شد تا خیابان نصیری(به نام رئیس ساواک!) احداث شود. در حال حاضر دستنخوردهترین قبرستان، عمرقدم است که شاید طی 50 سال گذشته مردهای در آن دفن نشده باشد.
این تصویر قدیمی و بازاری که مسقف نیست
در شرق میدان امام(ره)، بافت قدیمی در تصویر قابل مشاهده است. اگر مابین میدانهای سعدی و امام(ره)، یک خط فرضی بکشید، حد غربی آن باغات و حد شرقی آن بافت قدیم است. راستهبازار را هم در تصویر میتوان دید. در تصویری که مشاهده میکنیم، گنبدی دیده نمیشود؛ چراکه در زمان عکسبرداری بازار مسقف نبوده است. از آنجا که مرمت این بازار به دستور مظفرالدینشاه صورت میگیرد، نام آن را بازار مظفری میگذارند.
مهندس تیرانداز، پیشرو رنسانس فرهنگی در سمنان
من سند آن را دارم و پیشتر هم پیشنهاد دادم که این نام برای بازار مطرح شود. این بازار در دو مرحله مسقف شده است. یکبار در اواخر قاجاریه، یعنی حدود 1280 تا 1285 و بار دیگر در سالهای 1350 و 51، با حضور مهندس عزتالله تیرانداز؛ این مرد بسیار برای سمنان زحمت کشید. من معتقدم او یک رنسانس فرهنگی در سمنان ایجاد کرد. میدان تیرانداز پیشتر یک گودال بزرگ بود که هیزمفروشی، چوبفروشی و یک حمام در آن قرار داشت و علاوه بر آن گوسفند و مرغ در آن میفروختند.
میدان منوچهری را در تصویر پیدا کنید
مهندس تیرانداز میدان را به شکل فعلی با مغازههای آن ایجاد کرد. او سردرهای بازار سمنان را نیز آجری کرد. امامزاده یحیی(ع) و مساجد جامع و امام(ره) هم در انتهای بازار در تصویر دیده میشوند. میدان منوچهری را نیز میتوانید در تصویر ببینید. این میدان به شکل قلب دیده میشود. باغات دوباره از این محدوده آغاز میشوند. این باغات تا میدان استاندارد، عمرقدم و جهادیه و جنوب راهآهن، اعتضادیه و محلات امتداد داشتهاند.
«چاردیواری» در کدام نقطه سمنان واقع شده بود؟
مابین سالهای 35 تا 40 در محدوده میدان منوچهر به کارمندان زمین دادند و خانههایی در آن ساخته شد. در شمال میدان ارگ، یعنی در محدودهای که اکنون بنیاد شهید قرار گرفته، «چاردیواری»(زمین فوتبال مدرسه پهلوی) قرار داشته است. کمی پایینتر از آن مدرسه پهلوی واقع شده بود. این مدرسه در سال 1325 ساخته شده بود. به جای آن مدرسه اکنون پردیس الزهرای دانشگاه فرهنگیان ساخته شده است.
یک خدمت کمنظیر برای کارگران کارخانه
پیشتر وزیر وقت، فردی به نام «مهران» بود. اخوی ایشان رئیس کارخانه میشود. او درمییابد که کارگران سواد درستی ندارند و یادگیری امور محوله برای آنان دشوار است؛ بنابراین به این نتیجه میرسد که آنها باید دانش فرابگیرند. با نفوذ برادرش(وزیر) مدرسهای میسازد که در کشور بینظیر بوده است؛ مدرسهای که سالن ژیمناستیک، کشتی، زمین بستکبال، والیبال و فوتبال، کارگاه اتومکانیک، شیمی، فیزیک، سالن آمفیتئاتر داشت.
انتهای بخش اول/ بخش دوم این مطلب به زودی منتشر میشود.
انتهای پیام/ح
اضافه کردن دیدگاه جدید
1.ارسال پیام های توهین آمیز به هر شکل و با هر ادبیاتی با اخلاق و منش اسلامی ،ایرانی ما در تناقض است لذا از ارسال اینگونه پیام ها جدا خودداری فرمایید.
2.از تایپ جملات فارسی با حروف انگلیسی خودداری کنید.
3.از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری کنید.